روز مرگ ارزش های اخلاقی
  • ۱۴۰۴-۰۲-۰۳ ساعت: 20:41
  • شناسه : 778
    5
    یادداشت؛ نقبی بر حادثه مسمومیت سه معلم ایلامی با ریختن ماده (م ، م) در چای آنان توسط چند دانش آموز
    ارسال توسط : نویسنده : پرویز بگ رضایی

    پرویز بگرضایی-معلم و از اهالی فرهنگ و تعلیم و تربیت؛ در دوران سنت، معلم حرمت داشت. معلم قداست داشت. او قدیس بود و در جایگاهی هم ردیف پیامبران و اولیای الهی قرار می گرفت به طوری که ما دانش آموزان فکر نمی کردیم آنها هم مثل ما غذا می خورند و زندگی می کنند، همیشه آنان را برتر و والاتر از افراد جامعه می پنداشتیم. در شهر و روستا، معلم سمبل و نماد خرد ، عقلانیت ، اعتماد و اخلاق بود. معلمان مهمترین و معتبرترین مرجع جامعه و مورد اعتماد مردم بودند. شاه کلید حل اختلافات ، چالش ها، وصلت ها ، ازدواج ها و کدورت ها معلم بود. حرف اول و آخر را معلم می زد.

    پدران و مادران بی سواد ما، چنان از محبوبیت و شهرت معلم برای ما حرف زده بودند که رسیدن به این جایگاه و نقش را آرزوی دیرینه خود و شاید دست نیافتنی می دانستیم. والدین به ما گوشزد می کردند که هیچ وقت در مقابل معلمت سرت را بالا نکن ، معلم چطور اشتباه می کند هر چه معلم گفت همان درسته ، جالب اینجاست به هنگام ثبت نام در مدرسه اولین جمله شان به مدیر و معلمان این بود که:  من بچه ام را به شما سپرده ام و اختیارش دست شماست و اگر نافرمانی کرد اجازه دارید بیست و چهار ناخنش را بکشید!!

    اما کار معلمی در طول یک دهه گذشته چه برای معلمینی که عاشقانه به شغل معلمی مشغول هستند و چه آنهایی که از سر وظیفه کار معلمی را انجام می‌دهند هر سال سخت‌تر از گذشته شده است. به دلیل اینکه مخاطبین شغل معلمی به شدت در طول ۱۵ سال گذشته تغییر کرده و نسل های Z و آلفا ظهور کرده‌اند. دانش‌آموزان به دلیل ارتباط ویژه‌ای که با کامیپوتر، اینترنت و فضای مجازی و انقلاب ارتباطات و اطلاعات دارند و همچنین به دلیل شکاف‌های شدید نسلی، نحوه مدیریت کلاسها و بطور کلی کار معلمی بسیار سخت شده است.

    دیگر دانش آموزان مثل گذشته برای معلمانشان جان نمی دهند. دیگر معلم مرجعیت علمی ، اخلاقی ، فرهنگی، اجتماعی و … برای دانش آموزان نیست. دیگر دغدغه ها ، ارزش ها و الگوهای رفتاری نسل جدید با نسل قبل متفاوت است و دانش آموزان حرف و توصیه های معلم را نمی پذیرند. این نسل بدون به کار بردن لفظ آقا یا خانم و با حالت تمسخر و طلبکارانه اسم معلمشان را به زبان می آورند ( کشمش هم دم دارد). دانش آموزانی که در کلاس برای معلم خود که پای تابلو در حال نوشتن است اشیاء مختلفی پرتاب می کنند بر روی ماشین او خط می اندازند و یا دانش آموزی که با معلم خود برخورد فیزیکی می کند. مهمتر از همه دانش آموزانی که با ریختن مواد سمی و شیمیایی در چایی رنگ پریدهٔ معلمان قصد مرگ آنها را می کنند.
    این مثال ها و نظایر آنها بیانگر این است که ضد ارزش ها جای ارزش ها را گرفته اند ، اینها نشانگر این است که ارزش های اخلاقی و انسانی در حال مرگ هستند نه شیطنت دانش آموزی. این اتفاقات نمایانگر این است معلم به عنوان بلند ترین قلهٔ تعلیم و تربیت رو به احتضار است.

    چند ماه پیش در یکی از شهرستان های استان ایلام ، معلمی خواسته یا ناخواسته صورت دانش آموزی را زخمی کرده بود وقتی این خبر در رسانه های جمعی و فضای مجازی منتشر شد ، سری به اینستاگرام زدم و کامنت های شهروندان را در زیر آن تصویر دانش آموز می خواندم، دیدم از هر قشر و گروهی از دانش آموز و دانشجو گرفته تا شاغل و غیرشاغل،
    به معلم و جایگاه او هجوم برده و چنان جملاتی را نوشته بودند که هنگام خواندن شان شرمم می آمد. به راستی چرا و چگونه ما شاهد افول نقش و جایگاه معلمان در جامعه هستیم؟

    رسانه های جمعی و در رأس آنها فضای مجازی، مرزهای سیاسی، جغرافیایی و خانوادگی را درنوردیده و به همه جا سرک می کشند. استفادهٔ بی رویه دانش آموزان از این فضای بی دروپیکر زمینه را برای ترویج فرهنگ بی‌حرمتی ، بی حیایی ، بی اخلاقی و تغییر نظام ارزشی در جامعه فراهم نموده است. در این شرایط جدید ، دیگر نه تنها معلم بله دیگر مرجعیت های علمی و فرهنگی و اجتماعی ارزش و اعتبار گذشته را ندارند. ( نمونه اش این که برخی دانش آموزان در مدرسه همدیگر را با اسم پدرانشان و با حالتی تمسخرآمیز صدا می زنند).

    عامل دیگر بحث نابرابری و شکاف درآمدی بین قشر معلمین و سایر کارکنان و حتی مشاغل آزاد است. در دنیای امروزی که پول و تمکن مالی یک ارزش والا محسوب می شود، معلمین درگیر مشکلات عدیده اقتصادی ، معیشتی و رفاهی هستند و ما هر روز شاهد افتادن این قشر تلاشگر به زیر خط فقر می باشیم.
    در چنین شرایطی چطور می توانیم جایگاه معلم را ارتقاء ببخشیم ؟ ( چند وقت پیش یکی از معلمان جوان را در یک مغازه دیدم که قبلاً در دانشگاه فرهنگیان ، دانشجوی بنده بود ، بعد از احوالپرسی از وضعیت معلمی اش پرسیدم در جواب گفت که این چندمین بار است که استعفا می دهم و هر بار پدرم مجبورم می کند که استعفا را پس بگیرم. دلیل استعفا را پرسیدم ، بیان داشت که دریافتی من از آموزش و پرورش ماهی ۱۵ میلیون تومان است اما همین مغازه تأمین کننده مالی من و پدرم و دو برادر دیگرم است پس ضرورتی ندارد وقتی جایی برای شما ارزشی قائل نیست شما وقت و انرژی خود را هزینه کنید).

    دانش آموزان جزیی از طبیعت وجودی ما معلمین هستند و بسیار باارزش تر از آن مطالبی هستند که ما برایشان تدریس می کنیم. بزرگترین سرمایه ما معلمین همین دانش آموزانی هستند که سال های جوانی خود را در کنار آنها گذراندیم ، با خوشحالی آنها شاد و با ناراحتی آنها غمگین بودیم ، لذا ای مردم استانم، ای رسانه ها ، ای صدا و سیما:
    با تخریب معلم و مورد هجمه قرار دادن آن ما شاهد افول ارزش ها ، اخلاق و انسانیت در جامعه هستیم بنابراین باید رفتارمان با معلمان عوض شود و به جایگاه و نقش آنها احترام بگذاریم.
    شد آموزگاری از آن پیشه ام
    که بهبود خلق است اندیشه ام

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.