حامد رجبیزاده؛شاید برای ما زمینیان که به این کوته زمان زندگی دلبستهایم خیلی چیزها قابل درک نباشد. شاید برایمان سخت باشد که بخواهیم همهی آرزوهایمان را فدای دیگری کنیم، شاید نتوانیم جان خود را برای حفظ ارزشها به خطر بیندازیم، شاید سختمان باشد که از عزیزترینهای زندگیمان بگذریم تا مهمی آسیب نبیند، شاید در ادراکمان نگنجد که منتظر صبحی باشیم که میدانیم هرگز برایمان طلوع نمی کند، شاید ….
و اما شاید برای جوانترها سخت قابل باور باشد که واقعا کسانی بودند که به راحتی شایدهای بالا برایشان دشوار نبود.
بهانهای این نگاشته سالروز ورود پیکر شهیدان فرهنگی شهید حمید زرگوشی و لطفعلی مرادحاصلی است که دستان این نگاشته به راستی در برابر عظمت این بزرگواران خالی خالی است. شهیدان والامقامی که از کلاسهای درس تربیت معلم به کلاس تربیت والای سیدالشهدا (ع) شتافتند و پس از ۳۰ سال که از چشمان نابینای ما زمینیان پای در خاک پنهان بودند، پرده از چهره انداخته و به نشانهی هدایتی پنهان ناشدنی بدل گشتند.
حال یک ثانیه از زندگی مادران شما در این سی سال چشم انتظاری را هیچ کس نمیتواند درک کند. مادرانی که بغضهای خود را خوردند، گونهها نخراشیدند، مویه نکردند و با سینهای ستبر قد راست و گردن فراز کردند که این شیر پسرها در دامن ما پروریده شدهاند.
و به راستی کربلا چه درسهایی به مردمان پاک این سرزمین پاکپرور آموخته!
حیف است که چون شمایی را مفقودالاثر خواند به خدا قسم که ما در میان همهمهی زرقها و برقهای دروغین گم شدهایم و بر مدار هرز خود میگردیم و هرگز به مقصد مقصود نمیرسیم.
بخدا قسم تحصیل واقعی را شما کسب کردهاید و ما عمری است سرهای خودمان را در این کتاب و آن مجله فرو کردهایم که فلان رابطه را کجا به کار ببریم و فلان کُت را در چه نشستی باید بپوشیم.
دنیا تا دنیاست و ایران تا ایران است به نفسهای قدسی شما مدیون است و اگر تمام جان را ذره ذره برای حفظ آنچه بر آن استوار بودید بپردازیم نمیتوانیم اندکی از اقیانوس شما را جبران کنیم. برایمان دعا کنید که جان ما ماندگان برکت بگیرد و شروعی که شما با نثار جانتان رقم زدهاید ما با رشد بینش و بصیرتمان فرجامی نیک برایش رقم زنیم و همه بر سر خوان کریمانهی آخرین ذخیرهای الهی نفسی راحت بکشیم.
ثبت دیدگاه