ایلام معلم| در و دیوار ادارهها خوب بلدند قصه بگویند؛ قصههایی که با چای گعدهها شروع میشود و با امضای حکم پایان میگیرد. گاهی کافیست در یکی از آن انجمنهای بهظاهر فرهنگی، لبخندی زده شود، تا فردایی نهچندان دور، نامی بر سربرگ اداره کل بنشیند، بیآنکه رزومهای در میان باشد یا کارنامهای در کار.
روزگار غریبیست؛ جای آنکه علم و اخلاق و سابقه، کلید درهای مدیریت باشد، قفلها با حلقههای خاصی باز میشوند که نه بوی مدرسه میدهند، نه رنگ گچ و تخته دارند. کافیست یکی در فلان جمع پرنفوذ سری بجنباند، دیگر راهی بهجز «مصلحت» باقی نمیماند. بعدتر هم اگر صدایی برخیزد، آن را «عدم هماهنگی» مینامند یا به «بیاطلاعی از مصلحت نظام اداری» حوالهاش میدهند.
اتفاق اخیر، بوی تعارف میداد. تعارفی از جنس همان محفلهایی که سالهاست به نام فرهنگیان و به کام دیگران رقم میخورند. چه شد که نظام تعلیم و تربیت این استان، تاوان بدهبستانهای محفلی شد؟ چه کسی گفت حلقهی اندکنگر، حق دارد سرنوشت جمع کثیری از دلسوزان آموزش را به گروگان بگیرد؟
ما هنوز منتظریم ببینیم کدام سند، کدام کارنامه، و کدام کارگاه آموزشی، این اتفاق اخیر را توجیه میکند. ولی از آنجا که «محفل» همیشه بیسند عمل میکند، شاید بهتر باشد همینجا دستکم بنویسیم:
«کاش ادارهکل، ادارهکل میماند؛ نه پیالهخانهی سیاسیکاران خسته.»




ثبت دیدگاه