سیدآرمین حسینی؛در دل تاریخ پر فراز و نشیب ایران، نامهایی میدرخشند که نهتنها شاعران یا اندیشمندان، بلکه ستونهای استوار هویت ملی بهشمار میروند. در صدر این نامها، حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاعر سترگ توس، همچون فانوسی در ظلمت فراموشی تاریخ، روشنیبخش حافظه جمعی ایرانیان است.
فردوسی، با شاهکار جاودانهاش، شاهنامه، نهفقط واژهها را به بند نظم کشید، بلکه روح ایرانزمین را از گزند فراموشی و استحاله در هجوم بیگانگان نجات داد. در روزگاری که زبان فارسی در آستانه فروپاشی بود و فرهنگ ایرانی زیر غبار سلطه بیگانگان کمفروغ شده بود، او همچون سپهسالاری تنها، در سنگر زبان ایستاد و با واژگان خویش، سرزمین را پاس داشت.
خصوصیات والای فردوسی تنها در شاعری خلاصه نمیشود. او نماد پایداری، میهندوستی، آزادگی و پایبندی به ارزشهای فرهنگی و انسانی است. او نه برای زر و زور، که برای بیدار ماندن نسلها نوشت. با زبانی آهنگین، اما محتوایی ژرف، مفاهیم پهلوانی، عدالتخواهی، خردگرایی و انسانمداری را در دل داستانهای اساطیری جای داد.
فردوسی، با نگاهی فراتر از زمانه خود، آینده را نیز دید. او میدانست که زبان، نخستین سنگر هویت یک ملت است. از همین رو، زبان فارسی را در شاهنامه چنان پرداخت که تا امروز، زنده و پویا باقی مانده است. اگر امروز از خراسان تا تهران، از شیراز تا تبریز، فارسی میگوییم، بیتردید وامدار فردوسی هستیم.
ایرانیان، فردوسی را تنها بهعنوان یک شاعر نمیشناسند، بلکه او را پدر زبان فارسی و پاسدار جانِ ایران میدانند. احترام و عشق به فردوسی در جان ملت ایران ریشه دارد. هر نسل، او را از نو میخواند، از نو میستاید، و از او راه میآموزد.
در روزگار ما که بار دیگر هویت فرهنگی در برابر امواج جهانیشدن در معرض فراموشی است، یاد و راه فردوسی بیش از هر زمان دیگر، الهامبخش است. حکیم توس نه تنها بخشی از گذشته ما، بلکه راهنمایی برای آینده ماست.
بهراستی، بیفردوسی، ایران چیزی کم داشت؛ و با فردوسی، ایران همیشه خواهد ماند.
ثبت دیدگاه